من به دردِ عشق
اینجا و
مبتلا و
افتاده و ام
کی رسد فریاد رس؟ من بینوا افتاده ام
مثل یک دختر که زیرِ دست یک نامادریست
کنج تاریکِ اتاقم بی صدا افتاده ام
مثل سربازی که در آموزشی،همشهری اش
در شمال و او جنوب افتد جدا افتاده ام
مثل یک زن کهِ رضایت می دهد آید هَوو
با دلی پر غصه و بی ادعا افتاده ام
درس عبرت باشد این احوال من در عاشقی
می کشی سیگار غم بی انتها،افتاده ام
سرگشته
#سهراب_عرب_زاده
شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 6 دی 1397 ساعت: 20:13