بنیانش

ساخت وبلاگ
ای خدا این خانه را با خنده بنیانش بکن

یا بگیر این جان من این بار پایانش بکن

آتشی افتاده بر دل ای خدایِ مهربان

درد جانسوزی که دارم را نمایانش بکن

من بریدم در نبودش سوختم در حسرت

مثل من کن حال او را زخم بر جانش بکن

آنقدر داغم که هستم بی خبر،از حال خود

در خیالم با هزاران درد پنهانش بکن

عاقبت دیدی که رسوا شد دلم با حال زار

هرکجا او هست با حالم تو همسانش بکن
سرگشته

شب های سرگشتگی...
ما را در سایت شب های سرگشتگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sargashteh22o بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 1:38